مشرق _ تصحیح و بهتر کردن وجهی دولتها در نظر مردم؛ پایهگذار حوزهی مهمی در حوزهی سیاستگذاری حکومتی و علوم سیاسی است. این حوزه در قالب رابطهی بین مسئولان و مردم عامه، میتواند آنقدر مهم تلقی شود که دولتها برای تعریف و بهبود چنین رابطهای دست به هر کاری میزنند. دیپلماسی عمومی یا Public Diplomacy عنوان اصلی این حوزهی را یدک میکشد. دیپلماسی در زبان ساده به مقولهی مدیریت روابط بین کشورها باز میگردد، و در بیان دیگر به توانایی تعامل با مردم بدون ناراحت و ناامید کردنِ آنها معطوف است. تعریف اول بیشتر به حوزهی دیپلماسی خارجی و تعریف دوم به یا دیپلماسی عمومی باز میگردد.
اما ساز و کار دیگری نیز میتواند برای ارتباط با مردم و شکلگیری مناسب و با دوام این ارتباط مطرح شود. خصوصاً برای کشور اسلامی ما که همواره در سطحِ رهبران خود از مدلِ متفاوتی برای ارتباط با مردم استفاده کرده است. در دیپلماسی عمومی علاوه بر ایجاد تفاهم بین دولتها، مثبتسازیِ افکار عمومی مردم نسبت به دولت خود یا دولتهای دیگر موضوعیت پیدا میکند. در این ساز و کار تنها هدف بازسازی رابطه و ایجاد وجهی مثبت در نظر مردمان است آن هم به هر وسیلهای. در این سازوکار میتوان صدق و کذب، و حق و باطل، را در هم آمیخت و برای دستیابی به هدف وسیله را توجیه کرد و برای چند صباحی، عموماً طول عمر یک دولت، با مردم به گونهای تعامل کرد تا به آن دولت امید ببندند.
اما در مقابل سازوکار دیگری برای ایجاد این ارتباط وجود دارد که درونمایهای کاملاً دینی و خدامحور دارد. این روش به سخن حضرت علی (ع) در نهج البلاغه باز میگردد، آنجا که میفرمایند: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس»، «كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد»، (نهجالبلاغه، حکمت 89) این سخن استراتژیک درونمایهای فراتر از اندیشهی مدرن دارد (که به بشر اصالت میدهد)، اندیشهای که مبنای همه چیز در آن خداست و همهی امور چه در سیاست و چه در غیر آن بر روشهای دینی-الهی استوار است.
از روایت امام علی(ع) این طور برداشت میشود که نتیجه تعریف نسبتِ رهبران سیاسی با خداست که باعث مثبتاندیشی مردم و در نهایت باعث تشریک مساعی برای پیشرفت جامعه میشود. همانطور که شخص امام رقم زدن مناسبات سیاسی برایشان عین تنظیم نسبتشان با خدا بود. البته خدا هم رابطهی چنین شخصی را با خلقش تقویت میکند، اگر خوب بود بهتر میکند و اگر نه بهبود میبخشد و بیشترین جاذبه و گرایش را به سمت او به وجود میآورد. به چنین روشی برای ایجاد ارتباط میان حکومت و مردمان، میتوان لقب ارتباطِ استراتژیک داد.
حال در این حوزه یکی از روشهای ارتباطی با خدا که میتواند این ارتباط استراتژیک را ایجاد کند دعاست، خداوند میفرماید اگر کسی کاری را برای من خالص کند من خودم آن را به همگان مینمایانم. اینجاست که ارتباط استراتژیک شکل میگیرد، و رابطهی میان فرد و مردمان نیز اصلاح میشود. رابطهای که گاهی فراتر از حدِ انتظار اصلاح میشود. «و كم من ثناء جميل لست اهلا له نشرته»، «و چه بسيار مدح و ثناى خوبى كه من شايستهاش نبودم و تو آن را منتشر ساختى» (دعای کمیل).
انسان در سرزمین حوادث زندگی میکند، سرزمینی دستخوش دگرگونی. حوادث یا اموری که باعث تشویش خاطر یا مشغولیت فکری او میشوند. این حوادث یا او را در بر گرفته است یا انتظار می رود برای او اتفاق بیفتد. دعا این غرض را برطرف میکند چرا که دعا رفع بلای موجود، دفع ضررهای محتمل و جلب خیرات است که نه تنها در قرآن بلکه در منابع باقی مانده از معصومین بخش عظیمی از معارف را به خود اختصاص داده است. اما دعا کارکردی گسترده دارد. آنچه که کارکردِ دعا را میتواند به خوبی مشخص کند نگاه به دعا از حیثِ سلاح است.
«إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لِعَبْدٍ فِي الدُّعَاءِ فَتَحَ لَهُ بَابَ الْإِجَابَةِ بِالرَّحْمَةِ وَ إِنَّهُ لَنْ يَهْلِكَ مَعَ الدُّعَاءِ هَالِكٌ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى يَغْضَبُ إِذَا تُرِكَ سُؤَالُهُ فَلْيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَتَّى فِي شِسْعِ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ إِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ»، (حضرت محمد(ص))، « رسول اكرم فرمود: هر گاه خدا براى بنده اش اجازه دعا بدهد بزودى خدا با رحمت خود در اجابت را برويش باز كند هر كس دعا كند نابود نميشود و خدا بر بنده اى كه از او چيزى نخواهد خشم ميكند و بايد بنده از خدا بخواهد اگر چه بند كفشش باشد و اسلحه مؤمن دعا كردن است.»
با این حساب دعا کارکردِ سلاح پیدا میکند برای مومنان و آنها در جنگ خود با شیاطین میتوانند از این سلاح بهره گیرند. البته این جنگ، یک جنگِ نرم تمام عیار است که بین مومنان و شیاطین در میگیرد. متناسب با این جنگِ نرم، جنسِ این سلاح نیز باید نرم باشد، چنانکه امام صادق در روایتی میفرمایند: « الدُّعَاءُ أَنْفَذُ مِنَ السِّنَانِ الْحَدِيدِ»، (امام صادق(ع))، «دعا از نيزهی تيز فرو روندهتر است.» دعا به دلیل ماهیتی که دارد، مانند نیزه نیست که امکانِ نفوذ محدودی داشته باشد، بلکه از نیزه نیز تیزتر و با نفوذتر است، یعنی به زبان ساده اسلحهای برای میدانها منازعهی نرم است.
اما این سلاح با قدرت نفوذ بالا و بسیار نرم، برای مبارزه و مجاهده با کدام دشمن و برای به کارگیری در کدامین میدان است؟ در روايتي از امام هشتم (عليه السلام) آمده كه ايشان از دعا تعبير ميكنند به «سلاح انبيا». حضرت فرمودند: «عَلَيْكُم بِسِلَاحِ الْأَنْبِيَاء قِيلَ وَ مَا سِلَاحُ الأَنبِيَاءِ قَالَ الدُّعَاء» حضرت فرمودند بر شما باد به سلاح پیامبران؛ به حضرت گفته شد كه سلاح انبياء چيست؟ حضرت در پاسخ فرمودند اسلحه انبيا دعا است. دشمن اصلی پیامبران که بود؟ چه کسی یا چه کسانی در مقابل پیامبران صف میکشیدند و آنها را از رسیدن به اهدافشان باز میداشتند؟
دشمن یا دشمنان پیامبران جز شیاطین جنی و انسی نبودند، شیطان که به عنوان دشمن آشکار، در قرآن به انسان معرفی شده است، یک شیطان جنی است. «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين»، (سورهی بقره، آیهی 168) «پيروى از گامهاى شيطان نكنيد، كه او براى شما دشمنى آشكار است». البته انسانهایی هم که اختیار خود را به شیطان و هوای نفس خود سپردهاند عملاً به عنوان شیاطین انسی راه پیامبران را مسدود میکردند؛ خداوند در قرآن بیان میکند که برای هر پیامبری شیاطینی از جن و انس را به عنوان دشمنان پنهان و آشکار قرار میدهد. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون»، (سورهی انعام، آیهی 112)، «و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مىكنند و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى سازند واگذار».
بنابراین دعا، غیر از اینکه در فرآیند ارتباط استراتژیک، یک عنصر موثر برای ایجاد و اصلاح رابطه با خداست، فراتر از آن، میتواند سلاحی باشد، برای مقابله با دشمنانی که هم آشکارند و هم پنهان، هم در میدانهای منازعهی سخت قرار دارند و همه در میدانهای منازعهی نرم. البته اهمیت دعا در این است که نه تنها در برابر دشمنان آشکار و میادین سخت که حتی در برابر پنهانیترین دشمنان و نرمترین منازعات نیز کارآیی دارد، میادینی که در آنها سلاحهای دیگر موثر نیستند و اگر انسان بخواهد برای مبارزه با دشمنان خود در این میادین به این سلاحهای سخت امید ببندد، راه به جایی نخواهد برد و خلع سلاح خواهد شد.
بنابراین در نرمترین نوعِ جنگ یعنی جنگِ انسان با شیطان وسیلهایی که راه گشا خواهد بود سلاحی است به نامِ دعا. حال چه تهدیداتی برای خلعِ سلاح کردن بشر وجود دارد و آن را از مهمترین سلاحش برای پیروزی در جنگِ نرم ِ انسان با شیاطین جن و انس غافل میکند؟
· ناامیدی: یکی از مهمترین روشهای شیطان برای خلع سلاح انسان القای روحیهی ناامیدی است. در این مسیر، شیطان تمام تلاش خود را میکند تا انسان را با نا امیدی از صراط مستقیم دور کرده و سببِ پویایی را از او بگیرد. با این کار، به مرور یاس از رحمت پروردگار فرد را فرا میگیرد، اعتمادش به خدا از دست میرود به منفیبافی روی میآورد و در نهایت زمین و زمان را دچارِ نقصان میبیند و مهمترین سلاحاش یعنی دعا را بر زمین میگذارد. «لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ»، (سورهی فصلت، آیهی 49)، «انسان از دعاى خير خسته نمى شود، و چون آسيبى به او رسد مأيوس [و] نوميد مى گردد.»
· غفلت: در بسیاری از موارد انسان ناامید نیست اما شیاطین جنی و انسی او را دچار غفلت میکنند. ذکر و یاد خداوند، در مقابل غفلت قرار دارد که اساساً کارکردِ نماز در این مسئله خود را نشان میدهد. یکی از معانی صلات رفتن به خطِ مقدم ِنبرد علیه شیاطین جن و انس است و در معانی دیگر همان دعا و نیایش است. این دو معنی به شدت در هم آمیختهاند به گونهای که جزءِ جدایی ناپذیرِ یکدیگر شمرده میشوند. از سوی دیگر، محراب به عنوان محلِ عبادت و برگزاری نماز، از حرب میآید و به معنای محلِ حرب یا جنگ با شیطان است. از اینرو در این محلِ حرب، منازعه بر سر ایجاد یا از میان رفتنِ غفلت است. حال آنچه که موردِ تهدید قرار میگیرد نماز و یاد خداوند به عنوانِ محملِ سلاحِ دعا است. با این توضیح کسی که دچار غفلت شود و نماز نخواند یعنی نه به میدانِ جنگ علیه بدیها رفته و نه از سلاحش یعنی دعا استفاده کرده است؛ به بیان ساده خلعِ سلاح شده است.
· جبراندیشی: یکی دیگر از سلاحهایی که شیطان در برابر سلاح دعا به کار میبرد، جبراندیشی است. آنجا که انسان به صورت افراطی تقدیرگرا و به بیانی محافظهکار میشود. این اعتقاد که خدا برنامهی زندگیِ انسان را از قبل نوشته و امکانِ تغییر این امورِ از پیش تعیین شده وجود ندارد. اینجاست که وقتی انسان امور را از پیش تعیین شده بداند دیگر به دعا کردن و خواستن از خالقش نمیپردازد و برای بهبود شرایطِ زندگیاش خدا را نمیخواند در حالی که خدا در قرآن فرموده است: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»، (سورهی غافر، آیهی 60)، « و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ درمىآيند.»
اما دعا به عنوان یک سلاح استراتژیک در در روندِ تاریخ چه
کارکردهایی داشته است؟ آیا دعا فراتر از یک ساز و کار عبادی بین بنده و معبود،
توانسته به سیر و روند تاریخ شکل بخشد؟
آنچه که میتوان در قرآن، احادیث و آثار باقی مانده از امامان برای آن شاهد گرفت این است که دعا چه در سطح فردی و چه در سطح قومی (تمدنی) تاثیرگذار بوده است. در سطح فردی میتوان به نمونههایی چون تغییر در سرنوشت بشریت در قالب دعای حضرت آدم و حوا و طلب آمرزش آنها اشاره کرد، درخواستی که حضرت آدم در قالب دعا برای آمرزش از خداوند داشت و با آمرزش آن اولین استفادهی موفق از این سلاح رقم خورد. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ»، (سورهی بقره، آیهی 37)، «سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى، او [ست كه] توبهپذيرِ مهربان است.»
نمونهی دیگری از استفادهی دعا در سطحِ فردی، موردِ حضرت یونس (ع) است. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ»، (سورهی انبیا، آیهی 87) « و (به ياد آر) ذا النون (صاحب نهنگ، يونس بن متّى) را هنگامى كه خشمناك (از ميان قوم خود بيرون) رفت، پس گمان كرد كه ما هرگز بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس (كارش به جايى رسيد كه) در ميان تاريكىها (ى سهگانه شب و قعر دريا و شكم نهنگ) ندا درداد كه (اى خدا) جز تو معبودى نيست، تو (از هر عيب و نقصى) منزه و پاكى، حقّا كه من از ستمكاران بودم (زيرا عملى كه نتيجهاش نقص بهره من بود بدون توجه به جا آوردم)»
حضرت یونس از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نينوى شد و آنها را دعوت كرد ولى ايمان نياوردند پس نفرينشان كرد و از خدا خواست تا عذابشان كند همين كه نشانههاى عذاب نمودار شد قومش توبه كردند و ايمان آوردند. خدا عذاب را از ايشان برداشت اما يونس با عصبانیت و غضب از ميانشان رفت و خداوند صحنهاى به وجود آورد كه در نتيجهی آن يونس به شكم يك ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد. تا آنكه خداوند او را به واسطهی دعایی که به درگاهش کرد از شکم ماهی نجات داد و دوباره به سوى قومش فرستاد.
در سطح اجتماعی، قومی و تمدنی نیز آیه «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم» کلیدیترین راه تغییر سرنوشت را خود انسان میداند که یکی از پیش زمینههای این تغییر دعاست. در مثالی دیگر میتوان به دعای مرزبانان امام سجاد(ع) اشاره کرد. فتح اسپانیا و شبهجزیرهی ایبری، مصادف با دوران امام سجاد (ع) بود. طارق ابن زیاد و دوستانش به مرزهای سرزمینهای تحت حاکمیت مسلمین زدند و توانستند پایههای حکومتی را بگذارند که 800 سال در جنوب اروپا دوام داشت و پیشرفتهترین جنبههای تمدنی را در زمان خود از اسلام و مسلمین به رخ اروپای عقب مانده کشید. در واقع دعای امام سجاد در قالب دعای مرزبانان بود که بدرقه و کمک حالِ طارق و یارانش شد و توانست در سطحِ تمدنی اثری 800 ساله در قارهای بگذارد که مسیحیت در آن حاکمیت تام و تمام داشت.
امام در این دعای طولانی جهانی میاندیشد و حتی تسلط خاندان بنی امیه و مروانیان بر خلافت اسلامی مانع از اتخاذ این سیاست نمی شود. امام در همه فرازهای دعا از تعبیر «مسلم» و «مسلمین» و «اهل ثغور» استفاده میکند که اصطلاح عامتری نسبت به مومنان یا شیعیان اهل بیت است تا با تحکیم هویت مشترک به مقابله با دشمن مشترک بپرازد.
«وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ بِعِزَّتِكَ، وَ أَيِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِكَ، وَ أَسْبِغْ عَطَايَاهُمْ مِنْ جِدَتِكَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْر»، (صحیفهی سجادیهی دعای مرزبانان)، «بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرزهاى مسلمانان را به پيروزمندى خويش استوار گردان و مرزبانان را به نيروى خود يارى ده و از خزانهی فضل خويش عطايشان به فراوانى ارزانى دار. بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و شمارشان افزون كن و سلاحشان برنده. حوزههاشان حراست فرماى و پيرامونشان را نفوذ ناپذير گردان. جمعشان متحد كن و خود به تدبير كارهاشان پرداز.»
با در نظر گرفتن دعا به مثابه سلاح، صحیفهی سجادیه را میتوان به عنوان انباری پر از سلاح و مهمات در نظر گرفت. انباری که سلاحهای آن نه تنها در سطحِ فردی بلکه در سطح تمدنی نیز کارآمدی خود را ثابت کردهاند.
اعجاز دعا در هشت سال دفاع مقدس، در جنگ سی و سه روزه و در همهی اقداماتی که علیه شیاطین و دشمنان انجام شده و میشود، خود را نشان داده است. در سختترین و پیچیدهترین عملیاتها دعا و توسل به ائمهی اطهار راهگشا بوده است.
دعا به مثابه سلاح، چه به لحاظ ابزاری برای ارتباط استراتژیک، چه به لحاظِ سلاحی استراتژیک، ساز و کاری است که کمتر به اهمیت آن از این حیث پرداخته شده است. از اینرو مهندسی معکوس اجزای سازندهی این ابزارِ تهاجمی و دفاعیِ پیچیده در جنگِ نرم، میتواند نقشِ مهمی در شناختِ آن داشته و اهمیتِ چنین ساز و کاری را در شکلدهی به روابط ما بین خالق و مخلوق، و اثر گذاری آنرا چه در سطح فردی و چه در سطحِ تمدنی نشان دهد.
علی رهجو